دانلود زیرنویس فیلم A Febre 2019 – بلو سابتایتل
دانلود زیرنویس فیلم A Febre 2019 تأثیرات مخرب و مخرب سرمایه داری، استعمار، و کلیسا – سه C بزرگ – بر جوامع بومی توسط مایا دارین کارگردان در فیلم ویرانگر بی سر و صدا “تب” مورد توجه قرار گرفته است. “ساکت” به معنای “آرام” نیست. به ندرت کسی در «تب» صدایش را بلند می کند
دانلود زیرنویس فیلم A Febre 2019 تأثیرات مخرب و مخرب سرمایه داری، استعمار، و کلیسا – سه C بزرگ – بر جوامع بومی توسط مایا دارین کارگردان در فیلم ویرانگر بی سر و صدا “تب” مورد توجه قرار گرفته است. “ساکت” به معنای “آرام” نیست. به ندرت کسی در «تب» صدایش را بلند می کند یا دستش را برای دیگری بلند می کند، و همچنین هیچ لحظه بزرگی وجود ندارد که یک شخصیت شجاعانه علیه هر یک از C های بزرگ صحبت کند. این فیلمی است که با لحظههای سکوت شکل گرفته است، و با درک چیزی که هر روز به طور پیوسته از دست میدهیم: زمانی که صرف رفت و آمد به شغلی میشود که ارزشی برای کارگرانش قائل نیست، دنیای طبیعی که توسط شرکتها و شرکتها ویران شده است، وقار سلب شده از آن. ما توسط همکاران، همسایگان، خانواده یا دوستان بیرحمانه ظالم. وقتی پیشرفت متوقف می شود، احساس پیشرفت همان چیزی است که دارین در «تب» به تصویر می کشد، و بازیگر نقش اول خارق العاده، رجیس میروپو مجرای فاجعه ای است که می سازد و می سازد.
برای دانلود زیرنویس اینجا کلیک کنید
زیرنویس فیلم A Febre 2019 دا-رین سالها صرف ساخت فیلمهایی با تمرکز بر تقابل بین صنعتگرایی و سنتگرایی در جنگلهای بارانی آمازون کرده است و ایده «تب» از مستندهای «زمین» و «حاشیه» برخاسته است. «تب» در مانائوس، پایتخت ایالت آمازوناس برزیل و مرکز جنگل های بارانی آمازون می گذرد. یادداشتهای مطبوعاتی فیلم توضیح میدهند که در اواخر دهه ۱۹۶۰، برزیل مانائوس را به عنوان منطقه آزاد اقتصادی تأسیس کرد و همراه با ساخت کارخانههای جدید، فروشگاهها، سوپرمارکتها و بازارهای روباز به وجود آمدند. بندر باری Manaus یک نقطه توقف اصلی برای شرکتهایی است که کالاها را نه تنها به آمریکای جنوبی بلکه در سراسر جهان حمل میکنند، و کانتینرهای حملونقل همگی روی هم چیده شدهاند، مانند بسیاری از بلوکهای لگو، پیچ و خم هزارتویی را تشکیل میدهند.
اما افزایش فرصت اقتصادی، مثل همیشه، دولبه است. مانائوس با جمعیت خود رشد نکرده است، که منجر به گسترش شهری و حمل و نقل و مراقبت های بهداشتی ناکافی شده است، و با این حال افراد بیشتری – به ویژه مهاجران بومی که از روستاهایی که به دلیل جنگل زدایی مداوم ویران شده اند نقل مکان کرده اند – هر روز آن را به خانه خود تبدیل می کنند. این دقیقاً همان کاری است که جاستینو (میروپو) ۴۵ ساله انجام داد. او که عضوی از مردم بومی دسانا در منطقه ریو نگرو علیا است، که در امتداد مرز برزیل و کلمبیا قرار دارد، دههها پیش برای یافتن شغل به مانائوس نقل مکان کرد. او به عنوان یک کارگر ساختمانی شروع به کار کرد، سپس به عنوان کارمند کارخانه کار کرد، سپس نگهبان شد و در ۲۰ سال گذشته به عنوان نگهبان در بندر مانائوس مشغول به کار بوده است.
هر روز یکسان است. ساعتهای طولانی روی پایش به تماشای کانتینرها میافتد، از مسیرهای باریکی که بین آنها باقی مانده بود قدم میزد و بررسی میکرد که قفل شدهاند. او به سختی با کسی دیگر صحبت می کند. او یک اسلحه حمل می کند و یک جلیقه ضد گلوله می پوشد، که به احتمال خشونت اشاره می کند، اما به نظر می رسد که او بیشتر روزها را کاملاً تنها می گذراند. او با دو اتوبوس از خانه کوچک یک اتاقهاش، جایی که با کوچکترین دخترش ونسا (رزا پیکسوتو) زندگی میکند، به بندر میرود. آیا جای تعجب است که او در محل کار شروع به تکان دادن سر می کند؟ دوربینهای بینظیر دارین تضادهایی را که جاستینو در این فضاهای بیشمار تجربه میکند به تصویر میکشد. در بندر سرد، جایی که جاستینو عملاً یک خودکار است، و در اتوبوس مملو از جمعیت، جایی که جاستینو در کنار کارگران دیگر چرت می زند و مجبور به رفت و آمدهای طاقت فرسا مشابهی می شوند. در خانهاش، جایی که بطریهای پلاستیکی مختلف آب تمیز را در خود جای میدهند و یک بانوج که جاستینو در آن میخوابد، از سقف آویزان است، و در جنگلهای بارانی تنها چند قدم دورتر است، جایی که جاستینو دستههای موز را برای خانوادهاش میبرد تا به عنوان غذای پخته بخورند. اینها دو جهان در مانائوس هستند و جاستینو بین آنها سفر می کند – یا شاید به دام افتاده است.
زیرنویس A Febre 2019 همانطور که “تب” ادامه می یابد، زندگی سفارشی جاستینو شروع به نشان دادن شکاف های کوچک می کند. به معنای واقعی کلمه در فونداسیون سیمانی خانه اش. اگر جاستینو آن را تعمیر نکند، خانه ممکن است در یکی از طوفان های بارانی متعدد مانائوس از بین برود. در محل کار، جایی که او یک استناد رسمی منابع انسانی برای خستگی خود دریافت می کند، و جایی که همکار جدیدش واندرلی (لورنلسون ولادمیر) فکر می کند که شوخی های نژادپرستانه که جاستینو را “هندی”، “چشم های ریز” و “رام” خطاب می کنند، بسیار خوب است. با ونسا، که پذیرشش در دانشکده پزشکی در شهر برازیلیا، پایتخت برزیل، به این معنی است که او به زودی جاستینو را تنها خواهد گذاشت. و در یک داستان فرعی خارقالعاده که به باور مردم دسانا به روابط بین انسانها، حیوانات و دنیای طبیعی اشاره میکند، جاستینویی که به طور فزایندهای تب میکند شروع به تعجب میکند که آیا تحت تعقیب چیزی قرار گرفته است – نوعی موجود تاریک و بیشکل که ترسناک بوده است. همسایه. بریف های خبری غذای جاستینو و ونسا را قطع می کنند و خبرنگارانی با چهره عبوس از آخرین حیوانات کشته شده گزارش می دهند. شاید این موجودی است که مسئول صدای خش خش مرموزی است که جاستینو مدام در زیر براش می شنود و برای گام هایی که می شنود به دنبال او به خانه می رود.
دارین و میگوئل سیبرا لوپس، نویسنده همکاری، با فیلمنامهای که بر هیچ دلیلی برای احساس بیمکانی فزاینده جاستینو تأکید نمیکند، تعادل محکمی برقرار میکنند، اما توجه میکند که چه تعداد از عوامل غیرانسانی میتوانند در کنار هم کار کنند. ونسا که در یک کلینیک بهداشتی محلی کار میکند و به درمان افراد بومی که به زبانهای در حال مرگ صحبت میکنند و از روستاهای در حال مرگ سفر میکنند، میبیند که چه اتفاقی برای مردم جامعه او میافتد و فکر میکند که پزشک شدن حداقل میتواند به او اجازه دهد تا به کسانی که به آن نیاز دارند کمک کند. اما چیزی که او کاملاً درک نمی کند این است که چقدر پدرش ممکن است یکی از این افراد باشد.
“تب” در تشدید آن عمدی است. جاستینو ملاقاتی وحشتناک با نماینده منابع انسانی بندر دارد که در یک نفس برای مرگ اخیر همسرش ابراز همدردی می کند و در دیگری بابت پس انداز بازنشستگی او را تحسین می کند. (فقط آنچه در کتابها وجود دارد مهم است، نه مدت زمانی که شما زنده هستید.» لحظه ای است که برای کن لوچ کافی است.) این در نحوه نگاه جاستینو به یک مراسم مذهبی است که توسط مبلغان در دهکده برگزار می شود، که آنها را تشویق می کنند. جماعت سرود «روزهای جدید در راه است/این روزها باید شاد باشیم/زمان خدا فرا می رسد» را بخوانند و سپس ضمانتی که او با آن راه می رود. و از همه تحریککنندهتر، در دو صحنه زمانی که جاستینو به جنگلهای بارانی میرود، زیرا به نظر میرسد متراکم و عجیب بودن آن هویتی را که مدتهاست با این مکان مرتبط بوده از بین میبرد. او برای دیگران غیرقابل تشخیص و شاید حتی برای خودش غیرقابل تشخیص می شود. چه چیزی در مورد او گم شده است در این همه سال دور؟ چه چیزی را هرگز نمی توان دوباره به دست آورد؟
فیلمنامه گاهی اوقات کمی در ذهن است، مانند زمانی که همان نماینده منابع انسانی میراث بومی جاستینو را “وضعیت شما” می نامد، و زمانی که جاستینو و برادرش به فرزندانشان می گویند که رشد در دهکده چقدر متفاوت بوده است (“اگر داشتید برای کار در مزارع، گریه میکردی… فرار میکردی»). «تب» میتوانست در رابطه با باورهای کیهانی مردم دسانا کمی واضحتر باشد، به طوری که برخی از عناصر ترس و وحشت جاستینو بیشتر ضربه میخورد. اما مقاومت در برابر عملکرد میروپو دشوار است: فیزیک طبیعی او به صحنههایی کمک میکند که جاستینو را مجبور به خزیدن و قلدر زدن میکند، شوخ طبعی او مزیت آشکاری را به تبادل نظر با شخصیتهای دیگر میافزاید که با او مانند یک بیگانه رفتار میکنند، و آسیبپذیری او رابطهای را که با پیکسوتو دارد تقویت میکند. . یک خبرنگار در “تب” می گوید: “گونه های مهاجم عجیب و غریب می توانند به خوبی با یک اکوسیستم جدید سازگار شوند که بر محیط مسلط شوند و در نهایت گونه های بومی را از بین ببرند.” فیلم دارین پرتره ای فوری از نوعی زندگی است که ما با سرعت نومیدانه به سمت مدرنیته به اشتباه آن را کمتر از آن تلقی می کنیم.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰